در قرآن درمان بزرگترین درد هست : درد کفر و نفاق و گمراهی وسرگشتگی [امام علی علیه السلام]

دل نوشته های من !



معروف شدن خوبه یا بد ؟ سه شنبه 86/2/18 ساعت 12:47 عصر

سلام

دیشب داشتم اخبار گوش می کردم ، یه گزارش پخش کرد در مورد اینکه معروف شدن خوبه یا بده ؟! بعد مصاحبه با چند نفر رو نشون داد .

من اون موقع داشتم شام می خوردم ( جای شما خالی :D ) بعد یه دفه رفتم توو فکر اینکه واقعا مشهور شدن خوبه یا بده ؟

من خودم یه اخلاقی دارم و اون اینه که کلا دوست ندارم زیاد تو چشم باشم یا جلب توجه کنم . احساس اینکه الان همه دارن منو می بینن یا حواسشون به منه واسه من اصلا خوب نیست . یعنی خوشم نمیآد ، سختمه ، احساس عذاب می کنم .

بعد به خاطر همین احساسی که دارم ، دوست ندارم معروف بشم .

ولی یه چیز دیگه هست ؛ درسته دوست ندارم معروف بشم و امضا ! بدم ، ولی دوست دارم یه کار خوب بکنم . یه کار جدید ، یه کار بزرگ . یه کاری که تا حالا هیچ کس نکرده ( احتمالا این احساس رو همه دارن ) .

بعد با خودم فکر کردم خب اگه اینجوری بشه ، بعد من معروف نمی شم ؟ کسی ازم امضا نمی گیره ؟ ؟ ؟

یکمی فکر کردم ، خودم جواب خودمو دادم :

خیلی وقت ها پیش اومده دانشمندای ایرونی کارای خیلی بزرگی کردن ، فعالیت های چشمگیری داشتن ، مقاله های جدیدی ارائه کردن ؛ ولی آیا تا حالا شده توو خیابون راه برن یکی بهشون بگه :

" سلام آقای دکتر ... ، میشه لطفا یه امضا به من بدین ؟ "

" سلام آقای مهندس ... ، میشه افتخار بدین با هم عکس بگیریم ؟ "

( جدیدا که مد شده میرن میگن : میشه از من عکس بگیرید ؟ ! ! ! )

بعد از اینجا به این نتیجه رسیدم که اینطوری میشه زندگی کرد . میشه بدون توجه به نگاه و حرف دیگرون کار خودمونو بکنیم . میشه راحت باشیم . میشه ...

البته منظورم این نبود که می خوام دانشمند بشم یا بخوام مقایسه کنم . اینو همینطوری گفتم .

اصلا یه چیز دیگه :

چرا توو کشور ما خیلی خیلی کم پیش میآد که از یه دانشمند که یه کار بزرگی کرده و کل دنیا توو کفش موندن ! امضا بگیرن یا ازشون یادگاری بخوان و یا اینکه با هاشون عکس بگیرن ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

نمی دونم توو جاهای دیگه هم همینطوره یا نه .

این خیلی بده که مثلا من که یه مریضم و آقای دکتر ... تونست یه کار جدید بکنه و من خوب بشم جلوی من وایسه و من ازش تشکر نکنم یا حتی سلام هم نکنم ! ! !

آخه کار یه بازیگر مهمتر و با ارزش تره یا کاری که یه دانشمند واسه مردم دنیا میکنه ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

حالا اگه فلان بازیگر یا فلان ... نباشه ، بازم به اندازه کافی آدم هست که بخواد اون کارو انجام بده ، ولی مگه توو کل دنیا چند نفر می تونن دانشمند بزرگی بشن و کار بزرگی انجام بدن ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

این ظلم نیست ؟ ( خداییش نیست ؟ )

الان یه دفه دلم واسشون سوخت L

واقعا چرا ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟

جواب این یکی رو دیگه خودم نفهمیدم ! اصلا کسی پیدا میشه بگه چرا ؟!

خب بگذریم ، حرف زیاده و وقت کم . من الان کلی کار دارم که هنوز شروع نکردم .

شاد باشید و خوشحال

تا بعد . . .

خدا نگهدار

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس



    به نام خدا یکشنبه 86/2/16 ساعت 5:8 عصر

    اول از همه سلام به خودم ( حالا میگم چرا ! )

    بعد هم سلام می کنم به شما که الان داری اینو می خونی !

    این دومین تجربه من توو کار وبلاگه . قبل از این یه وبلاگ داشتم ( و البته هنوزم دارم ) که خودم خیلی باهاش حال نمی کنم . این وبلاگ بیشتر جنبه خبری داره . منم که خبر نگار نیستم ، پس مجبور بودم که از جاهای دیگه خبر بذارم ( یکی نیست به من بگه آخه پسر خوب ! کی به تو گفته که بری وبلاگ بزنی ، تازه اونم از نوع خبری ؟ ! )

    خودم کلا از این کار ( یعنی Copy – Past ) خوشم نمیاد . همیشه دوست داشتم یه وبلاگ بزنم که توش حرف خودم باشه نه حرف کس دیگه یا جای دیگه . با این حال تا حالا وقت نشده بود ، ولی امیدوارم از این به بعد بتونم واسه این کار وقت بذارم . ( این دلیل اول برای ساختن این وبلاگ )

    من توو این وبلاگ می خوام بیشتر حرفای دلمو بنویسم ، به اضافه خاطرات روزانه یا چیزایی که به نظرم جالب بیاد ( اینم دلیل دوم ) . بر خلاف وبلاگ قبلیم ، دیگه برام مهم نیست اینجا چقدر بازدید کننده داشته باشه یا اصلا نداشته باشه . من نمی خوام اینجا مردم رو الاف کنم . فکر هم نمی کنم حرفایی که اینجا می نویسم به درد کسی غیر از خودم بخوره ! ولی حرفایی که میزنم مخاطب داره . این مخاطب میتونه شما باشی که الان داری اینجا رو میخونی یا خودم و یا اینکه جفتمون !

    این کار دست کم یه خوبی داره ؛ اونم اینه که مدت ها بعد یا شاید سال ها بعد ( اگه زنده بودم ) وقتی خودم میآم اینجا رو می بینم ، واسم تجدید خاطره میشه و این فکر می کنم خیلی خوب باشه ( واسه همین بود که اول به خودم سلام کردم( :D

    یه چیز دیگه هم بگم :

    این ترم که خونمو عوض کردم یه جورای خیلی بد شده . تلفن اینجا مشکل داره ، نمیشه از خونه به اینترنت وصل شد واسه من که به نظر خودم به اینترنت معتاد شدم این خیلی سخته ، ولی خب چه میشه کرد ، فعلا همینیکه هست !
    اگه تلفن اینجا درست نشه ، مجبورم از دانشگاه آپ کنم ولی خوشم نمیآد . دوست ندارم از آشناها کسی اینجا رو ببینه ( فعلا که نظرم اینه ، حالا بازم بستگی به این داره که چطوری بنویسم )

    حالا دعا کنید تلفن خونه هرچه زودتر درست بشه

    فکر کنم واسه پست اول زیادی حرف زدم .

    شاد باشید و خوشحال

    تا بعد . . .

    خدا نگهدار 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس