سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما با برادری در راه خدا برادری کرد، با او معارضه نکند، او را خشمگین نکند و با او مخالفت ننماید . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

دل نوشته های من !



. . . چهارشنبه 87/1/28 ساعت 10:0 عصر

سلام

نزدیک یک ماه از شروع سال 87 می گذره ، ولی . . .

سال نو مبارک (:

امروز یاد این وبلاگم افتادم ، گفتم بیام یه پست بدم یکمی حرف بزنم. بعد دیدم آدرس پارسی بلاگ یادم نیست ! حتی آدرس این وبلاگ هم یادم نبود؛ به هر حال یکمی فکر کردم یادم اومد .

امروز یکم دلم گرفته. یعنی یکم بیشتر از یکم ! کلاًٍ روز زیاد خوبی نبود. می خوام حرف بزنم ، ولی نمی دونم چی بگم .

به قول شاعر که « زبانم در دهان باز ، بسته است » !

نمی دونم ، شاید گفتن حرفایی که توو ذهنمه اینجا درست نباشه. قبلاً گفته بودم که دوست ندارم کسی حرفامو بخونه ، صرفاً واسه خودم و دل خودم می نویسم ؛ واسه اینکه اگه تا چند سال دیگه زنده بودم ، بیام اینجا و خاطرات گذشتم برام یاداوری بشه. هرچند که بعیده تا اون موقع ! آدرس اینجا یادم باشه.

بگذریم . . .

چند دقیقه پیش مادرم زنگ زده بود ، می گفت چیه ، سر حال نیستی ، کشتی هات غرق شده ؟

گفتم هیچی نیست . ( تقریباً مطمئنم که مادرم می دونست چمه ! )

- ناهار خوردی ؟

نه ، دانشگاه بودم ، نخوردم
- می خوای منو حرس بدی ؟ !

نه بابا

- پس چرا ناهار نخوردی ؟

....

آخرشم با ناراحتی ازم خداحافظی کرد ):

بازم بگذریم . . .

امروز تحویل پروژه آز سیستم بود. من که دیشب تازه شروع کرده بودم به نوشتنش. کامل هم نبود. حالا می خوام فردا کاملترش کنم و دوباره تحویل بدم .

فعلاً که هیچ کاری نکردم ، نشستم اینجا دارم واسه خودم حرف می زنم.

احتمالاً امشب هم باید بیدار باشم ، بلکه کاملترش کنم.

امشب ، چهارشنبه ، ساعت "21:50

دیگه برم یکم به کارام برسم .

اگه الان دارید اینو می خونید ....

ازتون می خوام که خیلی خیلی واسم دعا کنید .

دعا کردن هیچ سختی ای نداره ،‏ عواقب خوبش حتماً به خودتون برمی گرده ، پس لطفاً دعای خیرتونو از من دریغ نکنید (:

 شاد باشید و خوشحال

 تا بعد . . .

 خدا نگهدار

______________

گل چی ؟ نمیشه ؟ !



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس