سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آنان را طاعت دارید که در ناشناختنشان عذرى ندارید . [نهج البلاغه]

دل نوشته های من !



قبل از سفر سه شنبه 89/11/5 ساعت 9:48 عصر

سلام

هنوز از ماموریت برنگشته، دوباره باید برم.

این دفعه اهواز.

یه ماموریت یه روزه. صبح میریم و شب برمی‌گردیم. هیچ کار خاصی هم نداریم ! فقط باید از اینجا سرور ببریم و سرور اونجا رو عوض بکنیم و سرور قبلی رو از اونجا بیاریم تهران !!!

واسه این کار دو نفر داریم میریم ! اونم یه صبح تا غروب !!! ظاهراً بلیط زودتر از 6 غروب نداشتن. واسه همین باید توی شهر تا ساعت 5 که بریم فرودگاه، الاف باشیم !

حالا باز خوبه یه روزه است. اگه بیشتر بود یکم سخت می‌شد. 

از بابت ماموریت‌ها شاکی نیستم. احساس خستگی زیاد هم نمی‌کنم که مثلاً نخوام برم ماموریت. به حق ماموریتش میارزه. از توی دفتر بیکار بودن واسه من بهتره. 
البته شرکت خیلی هم بیکار نیستم. ولی به هر حال اینطوری نیست که از صبح تا غروب وقتم پر باشه. یعنی معمولاً اینطوری نیست. بعضی وقتا هم اینطوری میشه.

شاید واسه من زیاد نرمال نیست، ولی واسه بقیه نرمال باشه. یعنی من انتظار الکی دارم که توی کل ساعت کاری الزاماً باید کار کرد ! ولی بقیه اینطوری فکر نمی‌کنن.

دیگه خلاصه اینطوری. 

فردا ساعت 5 صبح پرواز دارم. باید ساعت 3 بیدار بشم !

برگشتنه هم که گفتم، ساعت 6 بعد از ظهر بلیط گرفتن.

دیگه نمی‌دونم کی میرسم تهران و کی می‌رسم خونه. پروازها هم که معمولاً تاخیر داره.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس