سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دانشمندان سؤال و با حکیمان گفتگو و بافقیران همنشینی کنید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

دل نوشته های من !



قبل از سفر جمعه 89/11/22 ساعت 11:19 عصر

سلام

امروز نمی‌دونم چرا اینقدر وقتم کم بود. یا شاید وقتم زیاد مفید نبود. به هر حال هر طوری که بود، زودتر از این نتونستم بیام و بنویسم.

فردا به امید خدا دارم میرم یزد. ساعت 6 صبح پروازه. ایران ایر !

قرار بود که 4 نفری بریم و کار دوتا نمایندگی رو انجام بدیم. ولی بعد از یه سری اتفاقاتی که توی شرکت افتاد، رئیس ترجیح داد که تهران بمونه و ما 3 نفری بریم و کارا رو انجام بدیم.

احتمالاً من میرم یه نمایندگی و اون دو نفر دیگه یکی دیگه. ولی خب یه نفر این وسط باید رفت و آمد کنه و کمک کنه.

برگشتنه هم فکر کنم بلیط زودتر از دفعات قبل باشه. فکر می‌کنم ساعت 1 یا 2 ظهر بود اگه اشتباه نکنم.

رئیس چهارشنبه به من گفت که مأموریت بابل رو هم من بجاش برم ! ( از اونجایی که آمل رو من بجاش رفتم، قرار بود بابل رو اون بجای من بره )

غیر از این یه مأموریت رودسر هم هست که باید با یکی از همکارای جدید برم ! اولین مأموریته که باید اینطوری برم و کسی حرفه‌ای تر از من باهام نیست ! همیشه خلاصه با یکی می‌رفتم و اگر مشکلی بود، اون می‌گفت که چیکار کنیم. ولی خب این‌دفعه خودمم و خودم !

روند کار رو تقریباً بهش مسلط شدم و فکر نمی‌کنم مشکلی داشته باشم. اگرم سؤالی داشتم می‌تونم زنگ بزنم و بپرسم. ولی با این حال یکم استرس دارم !

بعد با یه راننده‌ای باید بریم که باهاش تا حالا مأموریت خارج شهری نرفتم. یکم ظاهرا اخلاقش و رفتارش جالب نیست. توی هتل باید واسش یه اتاق جدا بگیرم :D

بعد از اونجایی که من نسبت به اون همکارم که قراره با هم بریم رودسر واردتر هستم، من سر تیم خواهم بود و تن خواه و اینا دست منه :D

یه فاکتور بلند و بالا میارم واسه شرکت، طوری که بگن برو همون‌جایی که بودی !! :))

البته معلوم که نیست. چون این بنده خدا که قراره باهش برم، برادر خانمِ رئیسه ! سه سال و نیم ساعت از من بزرگتره !!!

بچه‌ی خوبیه :D

اصلاً مسؤلیت این چیزا با من نباشه بهتره بابا. آدم همش استرس و نگرانی داره.

خب من دیگه این مطلب رو تموم کنم. اگر برسم می‌خوام یه پست دیگه بدم.

شب خوش.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس