سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . .در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]

دل نوشته های من !



سفرنامه مشهد یکشنبه 89/12/1 ساعت 11:10 عصر

سلام

از همه نظر منفی‌ترین مأموریت من تا حالا بود !

کلاً اصلاً روز کاری خیلی بدی داشتم. از اول صبح گرفته تا موقع برگشت.

صبح که بلیطم واسه 6:15 بود، بعد کارت پرواز گرفتم دیدم نوشته 7 ! بعد دیدم خبری نشد، رفتم زنگ زدم اطلاعات پرواز، گفتن 7:30 !
بازم ولی خبری نشد. دیگه فکر کنم نزدیک 8 بود که اعلام کردن که مسافرا برن سوار بشن ! خیلی صبح اذیت شدم فرودگاه. الکی از خوابم زدم این همه زود بیدار شدم و رفتم، بعد کلی هم الاف شدم اونجا.

حدود 10:30 رسیدم نمایندگی. 1 ساعت اول الاف اون کارمندای زبون نفهم اونا بودم. بهش می‌گم فلان چیزو می‌خوام، میره 2 دقیقه می‌گرده، بعد پیدا نمی‌کنه، بیخیال میشه و میشینه ! باز می‌گم پس چی شد ؟!
این روال بین 1 تا 1.5 ساعت ادامه پیدا کرد !!! دیگه آخرش تهدیدش کردم ! گفتم اگه کار من امروز اینجا تموم نشه، واسه خودتون بد میشه !!! بعد هم رفتم پیش مسئولشون گفتم کارمندای شما همکاری نمی‌کنن و این حرفا. آخرشم که چیزی که می‌خواستم رو به من ندادن. مجبور شدم یه کار دیگه بکنم ! ( یه نامه می‌خواستم که دفعه‌ی قبل همکارام اونجا داده بودن، بعد این اوشکولا ! پیدا نمی‌کردن نامه رو ! )

خیلی کارش طول کشید. کلاً وقت هیچ کاری پیدا نکردم ! حتی به من گفتن که برم ناهار بخورم، گفتم نه، اول کارم رو تا یه جایی برسونم، بعدش میرم. دیگه حدود 1 ساعت بعدش خودشون واسم غذا آوردن ! ( معمولاً آروم غذا می‌خورم، ولی امروز با سرعت بنز خوردم ! تازه برعکس همیشه ناهارم رو کامل نخوردم ! )

دیگه تا خود ساعت 5 کارم طول کشید ! بلیط هم واسه 5:45 بود، اونم ماهان ! خیلی واقعاً استرس داشتم امروز. خستگی کار یه طرف، استرس تموم نشدن و جواب پس دادن یه طرف دیگه !!!

5:15 رسیدم فرودگاه. دیگه از آژانس که پیاده شدم تا خود کانتر دویدم. ( با یه کیس و یه کیف دستی ). خدا رو شکر که به موقع رسیدم. ( موقع گرفتن کارت پرواز کیف دستی رو قبول نمی‌کردن که بفرستم توی بار !!! می‌گفت ببر بالا ! گفتم بابا من می‌خوام بذارم توی بار، گفت نه، ممکنه بره زیر چرخ و صدمه ببینه و اینا ! گفتم بابا مسئولیتش با من، همیشه توی بار میدم خب. گفت نه، توش چیه مگه ؟!؟!؟ مشکوک شده بود فکر کنم ! آخه فرودگاه مشهد، برعکس همه‌ی فرودگاهای دیگه که من دیدم، موقع ورود به سالن، بار رو از دستگاه رد نمی‌کنن که ببینن چی هست و نیست ! یعنی هرکی بیاد هر وسیله‌ای ببره توی فرودگاه و بده واسه بار، هیچ کسی نمی‌فهمه !!!!!!! در این حد مسخره !!!

دیگه خیلی حالم خوب بود، با اون یارو هم جر و بحث کردم، بهتر شد !

برگشتنه هم حدود 40 دقیقه تاخیر داشت تا پرواز کنه. هوا هم ناجور بود. خیلی تکون می‌خورد هواپیما. خدا رو شکر که اتفاقی نیافتاد.

اینم از مآموریت یه روزه‌ی من که حتی نتونستم ضریح امام رضا(ع) رو هم ببینم !!! خیلی حالم گرفته شد. خیلی.

چقدر روش حساب کرده بود ! گفتم خب دیگه تا موقع ناهار کارم تموم میشه !!!! چه خیال واهی‌ای داشتم !

شاید آخرین باری که رفتم مشهد، حدود 8-10 سال پیش بود ! بعد از این همه مدت که رفتم، اینطوری شد ! همه گفتن امام رضا طلبیده و این حرفا. ولی ظاهرا نطلبیده بود ! فقطِ فقط واسه کار رفته بودم !

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن : شروع سفر : یکشنبه 1 بهمن، پرواز ساعت 6:15 صبح
پ.ن : پایان سفر : یکشنبه 1 بهمن، پرواز ساعت 5:45 عصر



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس