سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که در خردسالی دانش آموزد، مانند نقش بر سنگ است و کسی که دربزرگسالی دانش آموزد، مانند کسی است که بر آب می نگارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

دل نوشته های من !



سفرنامه بابل شنبه 89/12/7 ساعت 10:36 عصر

سلام

نمی‌دونم دقیقا چی باید بگم !

مأموریت بابل مثل بقیه مأموریت‌ها نبود. البته ظاهراً فرقی نداشت، ولی واسه من فرق داشت !

کارمون تقریباُ راحت و بی دردسر انجام شد. البته طبق معمول خلاصه یه چیزی میشه که یه مدت ما رو سر کار بذاره و الاف کنه، ولی خدا رو شکر زیاد اذیت نشدیم.

از این دو روزی که بابل بودم، فقط چند ساعتش رو رفتم خونه‌ی خودم. ولی کاش نرفته بودم. خیلی یه جوری بود اون خونه واسه من !

تنهایی اونجا یه مقدار اذیت شدم. ولی شاید دوست داشتم که اونجا تنها باشم. خودم نمی‌دونم چطوری بودم دقیقا. یه حال خاصی داشتم. نمی‌تونم نسبت به اون خونه بی تفاوت باشم اصلاً. هر طرفش که میرفتم، یاد یه چیزی میافتادم. کلاً شده خاطره !

بگذریم.

تلفن بازم قطع شده بود. خیلی خسیسه این مخابرات. سه سوت قطع می‌کنه تلفن رو. خیلی نامردیه اینطوری. جالب اینجاست که تلفن ما رو گذاشته توی لیست سیاه !!! آخه با جی‌پی‌آراِس پولش رو دادم. بعد که زنگ زدم به شماره‌ی گویا که وصل بشه، گفت نمیشه، باید حضوری بیای !!!

بازم بگذریم.

این چند ساعتی که خونه بودم، فرصت خوبی بود تا یه مروری روی خاطرات گذشته داشته باشم. خاطراتی که ازشون عکس و فیلم داشتم. نشستم و شروع کردم به دیدن عکس‌ها و فیلم‌ها.

البته همه‌ی این چند ساعت اینطوری نگذشت مسلماً. یه مدتی هم وقتم تلف شد !! متأسفانه نتونستم همه‌ی عکس‌ها رو کامل ببینم. انشاءالله توی یه فرصت مناسب، دوباره میشینم و ادامه‌ی عکس‌هام رو می‌بینم :)

ولی خیلی جالب بود واسم. خیلی این عکس‌ها رو دوست داشتم. کلی چیزای خوب یادم میاورد :)

انشاءالله زودتر این عکس‌ها تبدیل به واقعیت بشه. نمی‌دونم چطوری بگم ! ولی مهم اینه که مفهوم رو رسوندم :D

چه سفرنامه‌ی کاری‌ای نوشتم من ! :D

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن : شروع سفر : سه‌شنبه، 3 اسفند، ساعت 9 صبح
پ.ن : پایان سفر : پنج‌شنبه، 5 اسفند، ساعت 1 ظهر



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس