سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جوانمردى مهرآورتر از خویشاوندى است . [نهج البلاغه]

دل نوشته های من !



ارشد شنبه 89/12/7 ساعت 11:23 عصر

سلام مجدد

بابل که رفتم، کتابایی که پارسال واسه ارشد خریده بودم رو با خودم آوردم.

تصمیم دارم که بخونم انشاءالله و قبول بشم به امید خدا. حالا تا چه حد در این تصمیم موفق باشم، بعداً معلوم میشه.

ولی خب دوست دارم موفق باشم !!!

امیدوارم خدا کمک کنه و شرایطم طوری باشه که بتونم این کارو بکنم و خوب درس بخونم و نتیجه‌ای که می‌خوام رو هم بگیرم.

امشب رفتم خرید !

امشب ول‌خرجی کردم ناجور !!!
هیچ وقت یه ادکلن 91 تومانی نخریده بودم !!! البته با تخفیف تونستم 73 تومان بخرم. ولی خب همچنان توو کف هستم :D

خوش بوئه. به نظر میاد ماندگاری خوبی هم داشته باشه.

یکم هم سرویس خواب و کاناپه و این چیزا دیدم. یه سرویس خواب خوشکل دیدم، چرم سفید بود. قشنگ بود. توی میز بغل تختی، شیشه کار شده بود. کلاً قشنگ بود به نظرم. ولی خب خیلی گرون بود. اگه اشتباه نکنم 5.8 میلیون تومان !

یه میز کامپیوتر هم دیدم که خیلی شیک بود. بیشترش از شیشه بود. میزش 1.4 میلیون بود ! صندلی هم 250 تومان همش !!! ولی خب خیلی قشنگ بود.

یه سری کاناپه تکی هم دیدم. همینطور صندلی‌های پایه بلند که مخصوص جلوی باره ! ( Bar )

کیلی چیزای خوشکل و شیک داشت، ولی خیلی هم گرون بود. من قیمت این چیزا رو نمی‌دونستم. راستش کف کردم :D

باید کم کم به فکر خریدن این چیزا و وسایل زندگی باشم :) یعنی برم توو کارش :D

تازه کیف و کفش خوشکل هم دیدم. ولی خب کفش رو نمیشه بدون پا زدن خرید. ممکنه کوچیک یا بزرگ باشه. بعد تازه ممکنه طرف مقابل خوشش نیاد ! :D

فردا قراره برم قزوین مأموریت. البته کار خاصی فکر نکنم باشه. با یکی از همکارا میریم. احتمالاً تا ظهر برمی‌گردیم.

همین !


من قدیما بچه که بودم، یه عادتی داشتم. اونم این بود که اگر بیرون از خونه شام می‌خوردیم ( مهمونی یا رستوران فرق نداشت )، وقتی می‌رسیدیم خونه، من انتظار داشتم که بازم شام بخوریم ! بعد مادرم می‌گفت پس فلان غذایی که فلان جا خوردی چی بود ؟!؟! من می‌گفتم خونه‌ی خودمون که شام نخوردیم !!!
حالا امشب هم یه احساس مشابه داشتم !!! توی اتاق نشسته بودم، همش منتظر این بودم که صدام کنن برم واسه شام !!! اصلاً حواسم نبود که شام خوردم !!! :">
می‌دونم، خیلی شکمو شدم :D



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس