این پست به زودی نگارش میشود !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
خب قبلاً گفته بودم که فکر میکردم ماموریت خوبی باشه. ولی واقعاً اینطوری نبود. کازرون خیلی کوچیکتر و بی امکاناتتر ! از چیزی بود که فکر میکردم. ظاهراً یه هتل خوب هم نداشت و ما رفتیم مهمانسرای فرهنگیان !
از لحاظ کاری مشکل خاصی توی نمایندگی نداشتیم. کارا تقریباً خوب پیش رفت و ما وقت زیاد داشتیم. البته مجبور بودیم کار رو کِش بدیم که تا روز آخر طول بکشه ! وگرنه یه روزه هم شاید میشد جمعش کرد.
کازرون با همهی سختیهایی که داشت !!!، ولی دوتا غذای خوب خوردم اونجا.
یکی پیتزا بود که خوشمزه بود و یکی هم کباب ترکی.
یه پیتزا فروشی بود که به اسم « حسین ریو » معروف بود ! از هرکی آدرس فست فود میپرسیدیم، آدرس اینو میداد !!! انصافاً پیتزای خوشمزهای هم داشت. اونم فکر کنم به خاطر این بود که پنیر زیاد میریخت. در حدی که پیتزا وا میرفت !!
شب دوم همه یه جا کباب ترکی خوردیم که خیلی خوب بود. یعنی من قبلاً همچین کباب ترکی خوشمزه و پرُ و پیمونی نخورده بودم ! دیگه جوگیر شدم، دوتا ساندویچ خوردم !!! :">
البته هر ساندیچش یه آدم معمولی رو سیر میکرد ( آدم معمولی، من که آدم ویژهای هستم ! :D )، ولی دیگه من دوتا ساندیچ خوردم :D
در حد ترکیدن بودم دیگه.
کازرون هیچ جایی برای دیدن نداشت. حتی دوتا پارک درست و حسابی هم نداشت. واقعا فکر که میکردم مردم چطوری تفریح میکنن یا اوقات فراغتشون رو میگذرونم، به نتیجهی خاصی نرسیدم !
از یکی از رانندههای آژانس هم پرسیدم. میگفت فلان پارک هست که بعضی وقتا میریم و اینا ! ولی اون پارکی که میگفت، عملاً یه میدون بزرگ بود ! نقش یه میدون رو داشت یعنی. پارک نبود تا اونجا که من دیدم. دیگه مردم اونجا هم عادت کردن به این شرایط. ( نمیدونم چرا یاد زاهدان افتادم ! )
دو نفر دیگه از همکارا که شیراز بودن، فکر کنم بهشون خوش گذشته بود. مخصوصاً شب دوم که یه سری از بچههای ارزیاب هم اومده بودن شیراز و اینا با هم بودن.
نامردا :D
اینم از سفرنامهی شیراز
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن : شروع سفر : یکشنبه، 4 اردیبهشت، پرواز ساعت 6 صبح ( فکر کنم ! )
پ.ن : پایان سفر : سه شنبه، 5 اردیبهشت، پرواز ساعت 12:45 ظهر