سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در قرآن درمان بزرگترین درد هست : درد کفر و نفاق و گمراهی وسرگشتگی [امام علی علیه السلام]

دل نوشته های من !



قبل از سفر شنبه 90/2/17 ساعت 11:4 عصر

سلام

باز دوباره پست قبل از سفر !

فردا صبح قراره برم تبریز. تا حالا تبریز نرفتم. نمی‌دونم چه شکلیه. تصور خوبی از تبریز ندارم. یعنی فکر نمی‌کنم خوشم بیاد.

خیلی داره سخت میشه دیگه. حدود یک هفته یا بیشتره که همش توی راهم. خیلی خسته‌ام. یه استراحت درست و حسابی نداشتم. واقعا وقتی فهمیدم فردا باید برم تبریز خیلی غصه‌ام گرفت. فکر نمی‌کردم آخه یکشنبه باشه. فکر می‌کردم دوشنبه است. البته فرقش یه روزه، ولی همین یه روز از نظر روحی تاثیرش زیاده !

فکر که می‌کنم می‌بینم این چند روزه نتونستم درست بخوابم و کلاً استراحت کنم.

روز آخر ماموریت باید آذرشهر هم بریم. اونجا باید ارزیابی اولیه انجام بدیم. نمی‌دونم میرسیم یا نه. نمی‌دونم چقدر از تبریز تا اونجا راهه، چند دقیقه توی راه هستیم. چون به هر حال یه طوری باید بریم و برگردیم که دیگه ساعت 3:30 - 4 فرودگاه تبریز باشیم که 4:30 پروازه فکر کنم ! آره، همین 4:30 باید باشه تا اونجا که یادمه.

جداً اصلاً حس و حال تبریز رفتن ندارم، اونم با این پسره !

خدا بخیر بگذرونه.

امشب باید زودتر بخوابم. فردا 4 صبح باید بیدار شم. 6:10 هم پروازه.

این اواخر پروازا خیلی بد شده. یعنی شرایط هوایی بده. یه پرواز با آرامش نداشتم این چند روز اخیر. توی پرواز آخری که دیگه یه خانومه جیغ کشید ! خلبان ییهو هواپیما رو ول کرد اومد پایین !‌ فکر کنم خوابش برده بود :))

نمی‌دونم چرا نگران نمی‌شم توی این شرایط. شاید زیاد به زنده موندنم مطمئنم ! البته بقیه هم خیلی نترسیده بودن فکر کنم، این خانومه فقط جیغ کشید الکی !

دیگه همین :D



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس