سلام
خسته نباشم !
ولی این حرفا خستگیمو از تنم بیرون نمی کنه.
خیلی هم خوابم میآد.
دوشنبه ها همیشه خسته کننده است.
ریاضی مهندسی دیگه قابل تحمل نیست. من نمی دونم این مزخرفاتی که به ما میگه به چه درد ما می خوره ؟! ( البته امروز که نرفتم سر کلاس ، دیر پاشدم ، دیگه نرفتم D: )
این استاد ما ، در حقیقت استاد بچه های صنایع است. فکر کنم همش دید صنایعی داره !
اون سری اومده میگه برای محاسبه ارتعاش نمی دونم چیشی ! باید این کارو کرد ...
ارتعاش طبل ! ...
ارتعاش تار ...
...
من نمی دونم اینا به چه درد ما می خوره آخه. مگه داریم فیزیک می خونیم ؟؟؟
کلی هم راه حل های طولانی و فرمول های وحشتناک داره.
فکر کنم یکی دو هفته دیگه امتحانه !
خدا بخیر بگذرونه.
با اینکه کلاس آخرم جَوّش بهتر از کلاس های قبلشه ، ولی چون خیلی خسته می شم ، دیگه نمی تونم زیاد توو کلاس باشم ! بیشتر توو توهم خواب به سر می برم D:
ولی یکی دو هفته است که بحث این کلاس و کلاس انقلاب خیلی بهم چسبیده :)
...
من دوست دارم زودتر از این خونه برم. ولی نمی دونم کی می تونم برم. چون واسه اون خونه هنوز هیچی نگرفتیم. کلی خرج داره اونجا. ولی من تلاشمو می کنم هفته دیگه دوشنبه از اونجا آپ کنم D:
کلاس انقلاب : ادامه بحث های هفته قبل. استاد همچنان حسابی توو اعتقادات ما چاله می کنه !
ولی من دوست دارم این حرفا زده بشه. ربط خوبی بین حرفای استاد انقلاب و استاد تاریخ تحلیلی پیدا می کنم.
...
نه ، اینو می خوام بگم D:
دیروز من خودم تا آخرای بازی همش فکر می کردم که استقلال یه گل می خوره و باز هم قهرمان نمیشه ! خیلی مسترس شدم !
ولی خدا رو شکر قهرمان شد :)
دیگه چی بگم ؟ :-؟
آها ، این برنامه qTweeter که من خیلی دوست داشتم ، منقضی شد !
خیلی حیف شد :(
اگه حسش بود یه عکس ازش می ذارم بعدا.
( الآن بعدنه ! )
الآن که دارم غش می کنم.
سرم هم درد می کنه.
عصر بخیر