سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و شنید که مردى مى‏گوید « إنّا لِلَّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُونَ » فرمود : ] گفته ما « ما از آن خداییم » اقرار ما است به بندگى و گفته ما که « به سوى او باز مى‏گردیم » اقرار است به تباهى و ناپایندگى . [نهج البلاغه]

دل نوشته های من !



سربازی نامه 3 شنبه 89/7/17 ساعت 12:10 صبح

سلام

چه سربازی‌ای رفتم من !
کلی که مرخصی رفتم. اصولا توی آموزشی چیزی به نام مرخصی وجود نداره، ولی خب خدا رو شکر که واسه ما وجود داره :D

چهارشنبه بعد از اینکه از دفتر فرمانده برگشتم، دیدم همه دفترچه به دست نشستن !!! کف کردم. فهمیدم که دستور دادن تا به تهرانی‌ها تا صبح یکشنبه مرخصی بدن :)
منم دیگه سریع دفترچه رو دادم تا از قافله عقب نمونم :D

راستی، دفتر فرمانده واسه این بودم تا باهاش صحبت کنم تا اگر اجازه میده، موهام رو دیگه کوتاه نکنم که خدا رو شکر اجازه داد و گفت اشکالی نداره، همینطوری خوش‌تیپ باش ! :)
خبر بعدی که نمی‌دونم قبلا گفتم یا نه اینه که بعد از پایان دوره، من تقسیم نمیشم و از همین‌جا پرونده و مدارکم رو می‌گیرم و میام نظام وظیفه تهران تا برای کارت پایان خدمت اقدام کنم. اگر تقسیم می‌شدم، دردسر می‌شد و کلی الاف می‌شدم تا تصفیه حساب کنم. این دفعه هم رفتم دقیقا پرسیدم که چیکار باید بکنم. کاش می‌شد زودتر از بقیه میومدم و کارم تموم می‌شد.
واسه همین دو تا کار، از 8 صبح تا 2 بعد از ظهر الاف بودم و هی رفتم و اومدم ! این منشی نامرد خیلی اذیتم کرد. پر روو شده بود :D

فردا قراره بعد از اینکه به کارم رسیدم، به سرعت برگردم تهران تا با ماشین ساعت 4 بعد از ظهر بتونم حرکت کنم. امیدوارم با مشکل بلیط مواجه نشم.

خیلی خوابم گرفته و خسته‌ام. چیزی به ذهنم دیگه نمی‌رسه که قابل گفتن باشه.
فکر نکنم فردا وقت بشه اصلا آنلاین بشم.

شب و روز خوش.

تا پایان دوره،

خدا نگهدار.



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس