سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که زمام خود را به دست سستى سپارد ، حقوق را خوار دارد ، و آن که سخن چین را پیروى کند ، دوست را از دست بدهد . [نهج البلاغه]

دل نوشته های من !



پست یِیهویی ! پنج شنبه 89/9/18 ساعت 11:2 عصر

سلام

من اومدم که اینجا پست بدم، ولی نمی‌دونم چرا !

یعنی چطوری بگم، یکدفعه اومدم پست بدم، بدون اینکه از قبل تصمیم داشته باشم. بدون اینکه بدونم چی می‌خوام بگم !!!

کلاً یعنی روی هواست این پست :D

امشب فیلم «کیفر» رو دیدم. میشه گفت قشنگ بود. جالب بود. یه فیلم جدی و کمی ناراحت کننده. ولی ارزش وقت گذاشتن داشت فکر کنم.

غیر از این، امشب داشتم به یه موضوعی جدی‌تر فکر می‌کردم. البته چیزی نیست که تازه به ذهنم رسیده باشه. از تابستون به ذهنم رسیده بود.
احساس می‌کنم باید از زحمات پدر و مادرم تشکر کنم. به هر نحوی که می‌تونم. دوست دارم بتونم کاری کنم. یکی از چیزایی که از خدا همیشه می‌خواستم اصلاً همین بود !
حالا هم که خدا خواست و کمکم کرد که خدا رو شکر مشغول به کار شدم، فکر کنم وقتش باشه.

دوست دارم واسه تعطیلات نوروز، پدر و مادرم رو به یه مسافرت بفرستم. اما خب این همش در حدِ خواستنه هنوز. باید بیشتر بررسی کنم ببینم چطوری میشه.
ببینم اصلاً می‌تونم این کارو بکنم یا نه. اخوی گرام هم موافقه. حالا باید دید تا اون موقع چی میشه و خدا چی می‌خواد.

میشه گفت توی 10 ماه گذشته، پدر و مادرم اذیت شدن و فکر می‌کنم الان به یه مسافرت خیلی احتیاج دارن تا روحیشون عوض بشه. هرچند که با مشخص شدن تکلیف زندگی من، حتماً روحیشون خیلی بهتر میشه :)
امیدوارم بتونم این کمترین کار رو برای قدردانی و تشکر ازشون انجام بدم.

 

علاوه بر این، اگه تا عید وضعیت ما هم انشاءالله رو به راه بشه، خودمون هم می‌تونیم یه سفر خوب بریم انشاءالله :)
خدا کنه که تا اون موقع شرایط طوری باشه که بشه یه جایی بریم.
خدا کنه که زودتر تکلیفمون روشن بشه تا زندگیمون یه رنگ و بویی بگیره. از این حالت یکنواخت بودن و بی روح بودن در بیاد.
الان یادم افتاد که اصلاً معلوم نیست عید من بتونم مرخصی بگیرم ! چون گفتن اگه کار داشته باشن من باید برم و ممکنه از مرخصی خبری نباشه ! حالا نمی‌دونم اینجا 5 روز اول عید تعطیله یا نه.
حالا به امید خدا درست میشه همه چی :D

کلا فکر کنم خیلی بیشتر از اینکه بدبین باشم، نسبت به مسائل خوش‌بینم. البته خودم دوست دارم اینطوری. فکر می‌کنم بهتر باشه.
به هرچیزی که فکر کنیم، همون هم اتفاق می‌افته.
مثلاً وقتی به این فکر کنیم که با فرستادن 1000 تا صلوات، گره از فلان مشکل باز میشه، واقعاً این اتفاق می‌افته ! ( شاید نه بخاطر صرفاً صلوات فرستادن، بلکه بخاطر اینکه چون همش توی ذهنمون این بوده که این مشکل حتماً حل میشه و خب نهایتاً هم حل شده ! )

انشاءالله هرچی که پیش میاد، خیر باشه :)

 

شب خوش.

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ناشناس