سلام
اوووووووووم، چی بگم ؟!
:D
خب من فردا قراره برم مأموریت، اونم زاهدان ! :D
واقعیت اینه که اصلاً نگران خطراتش نیستم ! اصلاً فکر کنم نگرانی از بابت امنیت و اینا یکم خنده دار باشه.
من یکم فقط استرس و هیجان دارم. هم از بابت اینکه مأموریت اوله. و هم اینکه هنوز تجربهی کار رو ندارم و خب دقیقاً نمیدونم اونجا باید چه کارهایی کنیم و خب این کارها چطوری باید انجام بشه.
امروز وسایل و تجهیزات مأموریت رو آوردم خونه. یه کیس و کیف ابزار و یه جعبه که توش کابل شبکه هست.
همونطور که قبلاً گفته بودم، ساعت 6:10 دقیقه بلیط داریم. همکارم گفته 5:10 دقیقه فرودگاه باشم ! خب دفعهی اوله، اونم نگرانه که نکنه من دیر برسم و این حرفا. ضمن اینکه چون بار داریم، باید تحویل بدیم و این دردسرها هم هست.
وقتی رسیدیم احتمالاً میریم هتل و وسایل رو میذاریم و بعدش میریم نمایندگی. دیگه تا بعد از ظهر تا هر وقتی که اونا باشن و نمایندگی باز باشه، ما هم کار میکنیم !
دوباره هتل و فردا صبحش هم به همین صورت. امیدوارم 2 روزه تموم بشه و روز سوم بتونم یکم بیشتر بخوابم.
اگر اینطوری شد، شاید صبح روز سوم با همکارم رفتیم توی شهر یه گشت و گذار کوچیکی هم کردیم. البته بستگی داره که نظر اون چی باشه !
اگه اشتباه نکنم، برگشته بلیط ساعت 12:10 دقیقهی ظهره. نمیدونم چند ساعت تا تهران توو راه خواهیم بود. ولی خب دیگه روز اول زمستان خونه هستم به امید خدا. البته اگر اونجا اشرار به ما گیر ندن بذارن سالم برگردیم :D
بروبچ امروز میگفتن نامهی خداحافظی و وصیت نامه و اینا رو آماده کردی ؟!؟!
:D
راستی این همکارم که با هم داریم میریم، قبلاً زاهدان رفته، آشنائه. این که چی به چیه و هتل کجاست و من کیم و اینجا کجاست رو میدونه :D
اتفاقاً سارَوی هم هست :D
دیگه خلاصه ردیفه :D
البته توی محل کار که روو نکرد چیزی. یعنی شمالی حرف نمیزنه. باید دید اونجا هم همینطوره یا نه :D
امروز 300 تومان تن خواه ! گرفتم ! الان فکر کنم بهترین فرصته که پولا رو بپیچونم و دَر برم ! :))
راستی یه چیزی یادم اومد ...
رئیس میگفت که شرکت وام هم میده. ولی خب باید 2-3 ماه از تاریخ قراردادم بگذره تا بتونم اقدام کنم و این حرفا. این وامها 1 میلیونه. خیلی کمه. وام خودرو میده 5 تومان. بعد وام مسکن هم میده 5 تومان ! :))
البته این وامها رو به همه نمیدن. باید طرف رتبهی کاریش بالا باشه و سابقه کارش زیاد باشه تا بدن. اقساطش هم 3 ساله و بدون کارمزده.
دیگه اینکه ...
چیزی به ذهنم نمیرسه دیگه. احتمالاً این چند روزی که نیستم نمیتونم پست بدم یا حتی توئیت کنم. چون فکر کنم کار خیلی فشرده باشه و فرصت این چیزا نباشه.
حالا اگر انشاءالله زنده و سالم برگشتم، خبر میدم :D
البته اون روز ممکنه به هر دلیلی به محض اینکه رسیدم خونه نتونم آنلاین بشم. به هر دلیلی. ممکنه اصلاً پرواز مثلاً 2 ساعت تأخیر داشته باشه. احتمالش هست دیگه.
منظورم اینه که کلاً جای نگرانی نیست. بادمجون بم آفت نداره :D ( شاید من 2 - 3 سال پیش تازه فهمیدم که مفهوم این ضربالمثل چه ربطی به بم و بادمجون داره ! :)) )
شب و روز خوش
به امید دیدار خوانندهی خاص این وبلاگ :)