سلام
اوووووووم ...
چی بگم ؟ ! D:
نمی دونم از کجا شروع کنم. تایپ خیلی سخته. هی می نویسم و پاک می کنم. باید کم کم به جای دکمه ها عادت کنم.
الآن نمی تونم آنلاین بشم ببینم پست قبلیم کی بود و در مورد چی بود !
جمعه خیلی کار داشتیم. من البته بعد از امتحان که اومدم خونه دیگه نرفتم D:
بعد از ناهار خیلی کار داشتیم. من رفتم سروقت دراور و وسایلم رو ریختم بیرون که دسته بندی کنم و جمع کنم.
کار خیلی خسته کنندهای بود. جزوههام خیلی زیاد بود. هرچی جمع می کردم بازم بود !
سر این کار من کمر درد و پا درد گرفتم !
دیگه خلاصه تا شب کم کم وسایل جمع شد و توو چند مرحله بردیم. یعنی آوردیم :)
از بقیه چیزا بگذریم ، باید یکم خلاصه تر بگم. چون تایپ سخته D:
من خونه قبلی که بودم ، تلفنم دوشاخه نداشت ! مستقیم سیم رو وصل کرده بودم به مودم. دیشب که اومدیم اینجا ، نمی شد تلفن رو وصل کرد. چون سر سیم Socket داشت. من سعی کردم مستقیم سیم رو بزنم به پریز ، ولی نشد. هی قطع و وصل می شد و پارازیت داشت. ولی همون هم سیمش قطع شد و ...
یادم افتاد از GPRS استفاده کنم که کردم :)
دیشب خیلی دیر خوابیدم. ولی صبح راحت بیدار شدم.
اولین بار سر کلاس معادلات سعی کردم با GPRS بتونم توییت بنویسم. دیدم اینترنتش ظاهرا قطهه.
به وایرلس هم نمی شد وصل بشم ، چون توو کلاس سیگنال نداشت.
بعد از اون هر کاری کردم که با گوشیم وصل بشم ، نشد که نشد. نه به وایرلس ، نه جی پی آر اس.
با لپ تاپ هم نمی تونستم وصل بشم ، چون بایست مک آدرس وایرلسش توو سیستم اضافه می شد.
البته کلاسهای من پشت سر هم بود ، ولی توو هر زمانی که گیر می آوردم سعی می کردم یه جوری به اینترنت وصل بشم که نشد.
بچه ها هم نبودن که بگم مک سیستم منو اضافه کنن.
کلاس آخرم زود تموم شد. ? نشده بود فکر کنم.
ولی منتظر شدم یکی پیداش شه که کار منو راه بندازه. دیگه داشتم ناامید می شدم ، تا اینکه ...
سایت تعطیل شده بود. رفتیم توو یکی از کلاسهای پایین بشینیم. یکم که گذشت ، وایرلس قطع شد !
من از کلاس اومدم بیرون که ببینم جاهای دیگه سیگنال میده یا نه.
وقتی وصل شد برگشتم توو کلاس که ...
هنوز ننشسته بودم که نگهبان دانشگاه اومد گفت : شما اینجا چیکار می کنید ؟!
ساعت نزدیک ? شده بود فکر کنم و ما بایست تا ?:?? از دانشگاه می رفتیم !
آخه چند روزه جشنواره ورزشی خوهران شروع شده و برادران محترم برای آسایش خاطر خاهران باید دانشگاه رو ترک کنن !
اون موقع که من از کلاس اومده بودم بیرون ، معاون آموزشی دانشگاه منو توو دوربین دید و نگهبان رو فرستاد !
ظاهرا فقط دانشجویان پسر به خواهران نامحرم هستن ! نگهبان و مسول تربیت بدنی رو که دیدم ، معاون آموزشی هم که منو دید ، احتمالا رئیس دانشگاه هم بوده و من خبر نداشتم !
خلاصه که امروز من حسابی خوش شانس بودم.
امشب بالاخره دوشاخه گرفتن و من تونستم به اینترنت وصل بشم. ولی نمی دونم سرعت چرا اینقدر کمه :(
خیلی خسته هستم. روو زمین نمی تونم زیاد بشینم. چون کمرم و پام درد می گیره. جای دیگه هم فعلا به خط تلفن دسترسی ندارم.
ولی کار کردن با یه لپ تاپ اپل واسه من کاملا لذت بخشه. نمی دونم جنس دکمههای کیبوردش چیه ، ولی خیلی جنس جالب و خوبی داره :)
سخت افزار خیلی خفنی نداره ، ولی کارایی خیلی بالایی داره. چیزی که توو XP و بعدش Vista محاله کسی بتونه تجربه کنه. Windows 7 رو تجربه نکردم که نظر بدم D:
من دیشب کلی برنامه سنگین همزمان اجرا کردم ، ولی اصلا سیستم کند نشد :)
دوتا عکس گرفتم که بعدا اگه شد اینجا آپلود می کنم.
همه این برنامهها روی یه سی پی یو ? مگاهرتز Core 2 Duo و ? گیگابایت رم DDR3 اجرا شد !
زیاد حرف زدم ؟
نمی دونم !
من باز هم واسه آزمایشگاه فردا کاری نکردم :(
خیلی وقت پیش من می بایست پروژه سیستم عامل رو می ذاشتم توو سایت ، ولی نذاشتم.
چهارشنبه جلال گفت تا جمعه بذار که بازم نذاشتم.
امروز هم که هیچی.
نمی دونم کی بختش باز میشه !
موضوع پروژه رو می دونم چی بدم ، ولی طرح صورت مسأله کاملا وقت گیره.
خدا کنه فردا بتونم این کارو بکنم.
دیگه کم کم باید برم بخوابم که پشتم خیلی درد گرفته.
امیدوارم بتونم به راحتی این مطلب رو بفرستم.
شب خوش.